پدرم ،سلام
ازاسمان چه خبر؟
میهمانی خدا تمام نشد که برگردی؟
پدرعزیزم ،روزت مبارک
مراببخش که نیستم تا دستانت را به رسم ادب
بردبده بگذارم
پدرجان آغوش تو امن ترین جای جهان بود
که تجربه ی دوباره اش آرزو شد
پدرم ،سلام
ازاسمان چه خبر؟
میهمانی خدا تمام نشد که برگردی؟
پدرعزیزم ،روزت مبارک
مراببخش که نیستم تا دستانت را به رسم ادب
بردبده بگذارم
پدرجان آغوش تو امن ترین جای جهان بود
که تجربه ی دوباره اش آرزو شد
شد باز به روی خلق، باب برکات
ای غرق گنه رسید کشتی نجات
زن دست به دامان جواد و بفرست
بر احمد و آل او دمادم صلوات
مادری دارم آرام
بی پروا از سکوت آب ها
شوقش از برگ درختان افزون
نگاهش لطیف تر از انوار بهار
کلامش آفتاب ،صدایش باران
مادری دارم که خواندن نمی دانست
ولی درس زندگی آموخت
آموخت که چگونه گل را شاد کنم
عشق را بفهمم
دشت دل را خوشه خوشه پر کنم از گل شقایق
آموخت که چگونه دوست بدارم زندگی را
امشب دل سنگ کوچه ها می گرید
یک شهر،خموش و بی صدا می گرید
تشییع جنازه غریب زهراست
تابوت به حال مرتضی می گرید
تعداد صفحات : 8